کد مطلب:140565 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

فقرات زائد خطبه امام سجاد طبق روایت ابومخنف در مقتل
در مقتل ابومخنف برخی از فقرات زائد را اینطور نقل كرده كه امام فرمودند:

انا ابن صریع كربلا ابن من راحت انصاره تحت الثری انا ابن من ذبحت اطفاله من غیر سوی انا ابن من اضرم الأعداء فی خیمته لظی انا ابن من اضحی صریعا بالتقی انا ابن من لا له غسل و لا كفن یری انا ابن من رفعوا رأسه علی القنا انا ابن من هتك حریمه از این مقوله فرمایشات كرد و اشگ می ریخت فلما سمعوا الناس كلامه ضجوا بالبكاء و النحیب و علت الاصوات فی الجامع مردم كه این عبارت دلسوز جگرگداز حضرت را شنیدند ضجه و ناله آغاز نمودند صدا به گریه بلند كردند مسجد جامع پر از غلغله شد فخاف یزید الفتنة یزید پلید ترسید كه مبادا فتنه و آشوب بپا شود رو كرد به مؤذن و گفت برخیز اذان بگو و قطع كلام این غلام بنما مؤذن برخاست و گفت الله اكبر

امام علیه السلام فرمود: كبرت تكبیرا و عظمت عظیما و قلت حقا ای مؤذن خدا را به بزرگی یاد كردی و حق گفتی.


در مناقب فرموده: لا شی اكبر من الله زیرا هیچ شی ء از خدا بزرگتر نیست.

ابی مخنف می نویسد: مؤذن كه گفت اشهد ان لا اله الا الله حضرت فرمود اشهد بها مع كل شاهدوا حتملها مع كل جاهد.

در مناقب فرموده: شهد بها شعری و بشری و لحمی و دمی شهادت می دهد موی من و بشره ی من و گوشت و پوست و خون من به وحدانیت خدا یعنی مردم بدانید كه ما مسلمانیم و خارجی نیستیم.

ابومخنف می نویسد: همینكه مؤذن گفت اشهد ان محمدا رسول الله علی بن الحسین علیه السلام بنا كرد زار زار گریستن مردم هم از گریه حضرت به گریه درآمدند

و در نسخه ی خطی ابومخنف آمده است: ثم بكی و رمی العمامة من رأسه و رمی بها الی المؤذن حضرت عمامه خود را از سر برداشت و بجانب مؤذن انداخت فرمود ای مؤذن تو را به ذات خدا قسم می دهم چند دقیقه صبر كن مؤذن آرام گرفت زین العابدین علیه السلام رو كرد به یزید و فرمود یا یزید محمد صلی الله علیه و آله جد منست یا جد تو اگر جد خود بدانی دروغ گفته ای و همه تكذیب تو می كنند اگر جد منست و پیغمبر توست پس چرا پسر پیغمبر خود را كشتی و مرا یتیم نمودی یزید جواب باز نداد و گفت لا حاجة لی فی الصلوة من محتاج به نماز نیستم نماز نخوانده برخاست از مسجد بیرون آمد مسجد بهم خورد امام علیه السلام از منبر بزیر آمد مردم به گرد حضرت جمع شده معذرت می خواستند كه منهال بن عمرو كوفی در میان آن جمعیت بود برخاست خدمت حضرت آمد عرض كرد آقا جان احوال شما چونست كیف اصبحت یابن رسول الله صبح و شام شما چگونه است حضرت در جواب فرمود كیف حال من اصبح و قد قتل ابوه و قتل ناصره چگونه می خواهی باشد حال كسی كه پدر كشته و غریب و بی یاور مانده حریم و پردگیانش را در انظار خلایق شهرها و دیارها و كوچه ها و بازارها ببرند قد فقد و الستر و الغطاء و قد اعدموا الكافل و الحمی نه پرده و نه حجابی نه پرستاری و نه انصاری ای منهال


نمی بینی مرا كه به چه روز افتاده ام فما ترانی الا اسیرا ذلیلا خوار و غریب با یك عده مرد و زن محنت نصیب در این شهر مانده نه دوستی و نه آشنائی قد كسیت انا و اهل بیتی بثیاب الاسی و قد حرمت علینا جدید العری یعنی ای منهال دست روزگار بر تن من و اهل بیت من لباس عزا پوشانیده و به عوض قوت و غذا زهر مصیبت دمادم نوشانده و حال مرا ببین و حال آنها را هم به این وضع تصور نما كه انگشت نمای خلایق شده ام و شماتت و دشنام از مردم می شنوم و شب و روز مترصد و منتظر پیك اجل می باشم ای منهال تا بود عرب بر عجم فخر می نمود كه محمد صلی الله علیه و آله از ماست طایفه قریش بر سایر اعراب افتخار می نمودند كه محمد صلی الله علیه و آله از قبیله ی ماست ما اولاد همان محمدیم كه مفخر خلایق بودیم اكنون سلسله ما برچیده شد خانه های ما خراب ریشه ی ما كنده شد مقتولین مظلومین رزایا و بلایا مثل غیث باطل بر ما ریخته زنان ما بدست نامحرمان گرفتار شدند سرهای سروران عالم را شهر به شهر هدیه می برند كان حسینا من اسقط العرب و ارذل الحسب گویا پدر عالیمقدار و باب كامكارم سلطان السلاطین غیب و شهادت امام حسین علیه السلام را اصلا حسبی و نسبی نیست و در اصالت و نجابت فرومایه است كان لم یكن علی هام المجد رقینا و علی بساط الجلیل سعینا و حال آنكه



نه فلك را از ازل مهر درخشان مائیم

خلق را در دو جهان صاحب سلطان مائیم



لؤلؤ بحر پیمبر (ص) در دریای علی (ع)

صدف فاطمه (ع) را گوهر غلطان مائیم



اكنون در این شهر اسیر یزید شده ایم كه مانند اماء و عبید فرید و وحید مانده ایم منهال پرسید آقا منزل كجاست كه خدمت برسم اشگ حضرت جاری شده فرمود منهال ما خرابه نشینیم در این غربت خانه نداریم